بانوی بیهنگام
رمان حاضر ماجرای زندگی دختری است بهنام ((خجسته)) که زندگی سخت و فقیرانهای دارد .سرنوشت خجسته با آمدن ((میرزا)) به خانه آنها متحول میشود .میرزا او را برای پسرش رحمان خواستگاری میکند، اما رحمان از این موضوع ناراضی است .خانواده خجسته به علت ثروت میرزا پیشنهاد او را میپذیرند .رحمان و خجسته ازدواج میکنند، ولی پس از مدتی درمییابند که خجسته نمیتواند باردار شود .آن دو به مداوا میپردازند تا اینکه رحمان پس از افراط در مصرف دارو جان خود را از دست میدهد .خجسته پس از مرگ همسرش میخواهد به خانه پدرش بازگردد، اما میرزا مانع شده، او را برای پسر دیگرش ـ رحیم ـ خواستگاری میکند .رحیم که از خجسته بیزار است با اصرار پدر با او ازدواج میکند. زندگی آنها با سردی و بیمهری توام است تا اینکه نازایی خجسته دوباره مسئلهساز میشود .پس از انجام آزمایشهای مختلف دکتر علت بچهدار نشدن آنها را از جانب رحیم میداند .رحیم که همسرش را دوست ندارد از شنیدن این خبر خوشحال میشود .در پی آن، اتفاقاتی روی میدهد ک داستان بر اساس آن شکل گرفته است.