سبد سفارش شما خالی است!

همسر حمید که شبنم نام دارد، وی را فریفته و با فرزندش به ترکیه گریخته است. حمید ضربة روحی شدیدی خورده و به منزل عمویش پناه برده است. آن‌جا به عشق دخترعمویش، سپیده، گرفتار می‌شود، اما شبنم، با ندامت بازمی‌گردد و می‌خواهد زندگی را از سر بگیرد. حمید بر سر دوراهی مانده است و قادر به تصمیم‌گیری نیست. سپیده در این میان، کنترل اوضاع را به دست می‌گیرد و حمید را به زندگی با شبنم ترغیب می‌کند و خود به دنبال آغاری دیگر، به خواستگاری هم‌کلاسش پاسخ مثبت می‌دهد.