ابرک و خورشید
داستانهای اجتماعی
خورشید روی دیوار خانة «لیلی» نقاشی میکرد، ابرک پایین آمد تا نقاشی خورشید را بردارد، اما خورشید نگذاشت. روزی خورشید، یک دختر کوچولو و گلی، روی دیوار خانة لیلی کشید، این قشنگترین نقاشی خورشید بود. ابرک پایین آمد، اما دختر کوچولو و گلش پاک شدند. خورشید ناراحت شد و ابرک غصهاش گرفت و به بالا رفت. در این هنگام دختر کوچولو و گلش دوباره برگشتند. ابرک خندید و تصمیم گرفت که از آسمان نقاشی خورشید را تماشا کند و به زمین نزدیک نشود. این کتاب برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.