زندان دل
داستانهای فارسی - قرن 14
رسمورسوماتی که از گذشته به ما ارث رسیدهاند، لزوما درست و بیعیبونقص نیستند، خیلی از آنها بازدارندهاند و بهویژه در زمانهای که همه چیز رنگ و بوی دیگری به خود گرفته، کارکرد خود را از دست دادهاند، با وجود این هنوز کم نیستند خانوادههایی که به رسم اجداد خود زندگی میکنند و زنان و دختران را از خیلی چیزها مثل درس خواندن منع میسازند. «مهری» در یکی از همین خانوادههای استوار بر عقاید گذشتگان بزرگ شده، اما تفاوتی که زندگی او با دیگر دختران فامیل دارد وجود حامی بزرگ و عاشقی چون برادرش «مهرداد» است، برادری که سینه سپر کرده و از خواهر عزیزدردانهاش در برابر سنت بیهودهای که او را مجبور به ازدواج در سن پایین و بسنده کردن به دیپلم میکند ایستاده و اتفاقا همین مقاومتش هم راهگشا بوده و مهری را راهی تهران کرده تا در دانشگاه ادامه تحصیل دهد؛ اما آیا همیشه مهردادی هست تا مهری را زیر بالوپر خود بگیرد؟... .