فرزندان شانارا
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
این رمان بخش دوم از جلد اول «پیداش شانارا» است. در این رمان شخصیتهای داستان در مسیر حرکتشان در طول سفر، بر طبق شواهد اینگونه استنباط میکنند که سانفرانسیسکو مقصد نهایی نیست! ارتش انسانگونهها و شیاطین، کار مجتمعهای کالیفرنیای جنوبی را یکسره کرده بودند و بهدنبال آنها میگشتند. «آنجل»، اصلا نمیخواست که این کاروان سست در سانفرانسیسکو پناه بگیرد چون مطمئن بود که نمیتواند آنها را نجات دهد و شخصیت این داستان در دنیای پر آشوب و پر هرجومرج قصد زنده ماندن کردهاند و باید برای جان به در بردن با ناملایمات و آشوبهای بیحدواندازه روبهرو شده و با آن مبارزه کنند.