دراماتورژی تیاتر و نمایش رادیویی
فیلمنامهها / نمایشنامهنویسی
نگارنده در این کتاب، ابتدا تعریفی از دراماتورژی "به دست میدهد. سپس کاربرد ان را در تئاتر و نمایشهای رادیویی خاطرنشان میسازد. به زعم وی: "درام به معنای کردار و دراماتورژی به معنای هنر است. با این هنر، که او را باید چنان ساخت که نمود هنرمندانهاش، تماشاگر را که هدفی جز سرگرم شدن ندارد و بیوقفه در فضایی تاریک به انتظار به هیجان آمدن نشسته است، با تکرار تعلیقهای تازه غافلگیر کند. در این موقعیت ساخته شده، انسان هربار به پیشفرضهای روانشناسانهی شبیه به هم میخندد؛ درد، هیجان و کسالت را احساس میکند". وی در ادامه از عدم تغییر قواعد دراماتورژی سخن میگوید و تاثیر انعطافناپذیری شکل نمایشنامهها را بر محتوای آنها از دیرباز تا کنون خاطرنشان میسازد. همچنین در مبحث "قواعد دراماتورژی"، از سعادت و نگونبختی در تراژدی از دیدگاه ارسطو یاد میکند و آن را محصول چهار پدیده میداندکه عبارت است از: نقطهی عطف، صحنههای شناخت، هم دردی، و عادت. بر این اساس نقطهی عطف.، آنچیزی است که خلاف تصور تماشاگر مراد میشود. صحنههای شناخت نیز هالهای از گنگی رو به وضوح دارند. در این بخش باید حداقل یکی از اشخاص بازی دیگری را هنوز نشناخته باشد. قهرمان باید ناآگاه باشد تا آن که توسط صحنههای شناخت، یک موقعیت نمایشی پدید آید. همدردی نیز به موقعیتهای تاثیرگذاری اشاره دارد که تاثرات مخرب را از بین میبرد، نظیر: مرگ در ملاًعام، چهارمین عنصر قصهپردازی، عادت، بر نشانههای کاراکترشناسی دلالت میکند.