و آن روز که گفتی دوستم داری
داستانهای کوتاه - مجموعهها / داستانهای عاشقانه - مجموعهها
نویسنده در این کتاب در قالب داستانهایی عاشقانه به همسران این پیام را میرساند: گاهی در بدترین حالت با درک تفاوتها میتوان بهترین لحظات را با کمی چاشنی محبت و مهربانی رقم زد. این کتاب میتواند راهگشای کوچکی باشد برای افراد تا بدانند دنیا منتظر هیچکس نمیماند و ناگهان چقدر زود دیر میشود. در بخشی از کتاب «و آن روز که گفتی دوستم داری» میخوانیم: «این اواخر همسرش حتی به خانه هم نمیآمد و سعی میکرد روز و شب در مغازهاش بماند. او برای خودش زندگی میکرد و زن هم برای خودش. دیگر عاطفهای بینشان نمانده بود. حاصل خودخوریهایش این بیماری کوفتی شد. حالا چکار باید میکرد. سعی کرد خودش را جمعوجور کند. تاکسی گرفت و به خانهاش رفت. لیوان آب سردی را سر کشید و بعد گوشیاش را برداشت و به دخترش که تازه ازدواج کرده بود زنگ زد. از او خواست شب به خانهاش بیاید...».