عقل سرخ
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
داستان حاضر، با موضوع اجتماعی، انقلاب و جنگ به صورت فیلمنامه است. «عبدالله»، مردی پنجاه ساله است که با مادر پیرش در روستایی زندگی میکند. به زودی خبر آمدن زلزله در دهکدة «نوکوچار» پخش میشود. خواهر عبدالله و دختر کوچک وی «مریم» گرفتار زلزله شده و خواهر عبدالله فوت میکند. «مریم» توسط عبدالله پیدا میشود. او قصد دارد. «قادر» پسر 10 سالة «جلال» را نیز با خود ببرد. امّا خادم و آقای فخری یکی از افسران رژیم شاهنشاهی، قادر را به فرزندی قبول میکند. قادر با نام جدید «کامران» به زندگی اشرافی ادامه داده و در پاریس تحصیلات تکمیلی خود را به پایان رسانده و به ایران باز میگردد. روزی قادر به شکار رفته و در مردابی گرفتار میشود. او توسط عبدالله نجات پیدا میکند و با پدر واقعیاش جلال و با مریم و پدر و مریم «حسین» که در فعالیتهایی شرکت دارند، آشنا میشود. قادر نزد پدر میماند و خانم فخری و همسر قادر ـ شهناز ـ به دلیل اوضاع وخیم ایران به خارج میروند. قادر زندگی متفاوتی را آغاز میکند و در دورة انقلاب و دوران جنگ تحمیلی فعالیت کرده و سرانجام جانباز 80٪ میشود. او در روستای دورافتادهای به معلّمی مشغول شده و شهناز و پسر جوانش «آرش» بعد از سالها به دیدار وی میآیند.