سبد سفارش شما خالی است!

«علی» دانشجوی آخرین سال دورة دکترای عمومی بود و دو ترم به پایان تحصیلش باقی مانده بود. او در دورة دانشجویی شغل‌های مختلفی را تجربه کرده بود تا اموراتش را بگذراند. اما حالا به سفارش عموی دوستش «بهزاد»، در یک آژانس کرایة اتومبیل مشغول به کار بود. یک روز برای رساندن دختری به یک خانة مجلل رفت. آن دختر رفتاری نامناسب داشت و با حالت ارباب‌رعیتی با او صحبت می‌کرد. او و مادرش از مشتری‌های دایمی آژانس بودند. تا این که بعد از چند برخورد، دختر، خود را «درنا» معرفی کرد و از او خواست تا به عنوان یک دوست و همراه خیلی ساده، با او به جاهای مختلف برود، به این بهانه که پسرهای دیگر نتوانند برای او مزاحمتی ایجاد کنند. علی که تا حدی جذب چهرة او شده بود. با این پیشنهاد، دچار تردید شد. تصمیم علی زندگی‌اش را تحت تاثیر قرار داد.