شوهر عزیز من
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 / داستانهای کوتاه - قرن 14
رمان حاضر، ماجرای فراز و نشیبهای زندگی دختری به نام « سیما انتظاری» است. سیما که در یک کتابخانة کودکان مربّی شده، با دوستان زیادی آشنا میشود که با حزب سروکار دارند. سیما سرانجام، با اصرار وارد حزب شده و با فردی مؤمن به نام «کوروش امانی وارسته» آشنا میشود. عشقی پاک بین آن دو به وجود میآید و ازدواج آنها بر خلاف تصوّرات سیما پیش میرود. کوروش که مدّتی مانند برادر با سیما زندگی میکند، به جبهه رفته و در حالی که سیما تجربهای از زندگی مشترک ندارد، با مجروحیت و از دست دادن یک پای کوروش مواجه میشود. سیما که در این مدّت در مجلّه مشغول به کار است، ضمن مشاهدة اتّفاقات مختلف دربارة دوستان، در تردید رفتن به کانادا و ماندن در ایران قرار میگیرد.