سفرهای ملیکا و موتوتو: چرا بلبلها آواز میخوانند؟
داستانهای تخیلی
ملیکا به همراه «موتوتو» اسب سفید و بالدارش، به نزد بلبلی میرود و علت آواز خواندن بلبلها را سوال میکند. بلبل در جواب ملیکا میگوید: این داستانی دارد که از پدربزرگم شنیدهام و حالا برای تو بازگو میکنم. روزگاری بر شاخهای، گل سرخی باز شد که زیباترین گل دنیا بود. گنجشک هر روز دور گل میچرخید و جیک جیک میکرد. اما یک روز صبح که گنجشک به باغ آمد متوجه شد که از گل خبری نیست و دخترکی گل را چیده است. پس گنجشک بر درخت نشست و از دوری گل خواند و خواند. آن قدر خواند که از گلویش خون آمد و سینهاش را سرخ کرد و سینهسرخ شد. از آن روز به بعد بلبلها (سینهسرخ) شروع به آواز خواندن کردند. مخاطبان این داستان گروه سنی «ب» میباشند.