گرگی که از کتاب بیرون افتاد
گرگها - داستان / داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی / داستانهای کودکان (فرانسه) - قرن 21م.
ممکن است از توی هر کتابخانه شلوغپلوغی یک کتاب بیرون بیفتد... کتابخانه «زویی» هم پر از کتاب بود، آنقدر پر که یک روز کتابی از آن به بیرون پرت شد و «گرگ» این داستان از داخل آن بیرون افتاد. گرگ که خیلی ترسیده بود در اتاق زویی به دنبال راه فراری میگشت. «گربه بدجنس» زویی که گرگ را در اتاق او دیده بود به سراغ گرگ رفته و او را اذیت میکند. گرگی مجبور است برای فرار توی کتاب قصههای جور واجور سرک بکشد تا قصه خودش را پیدا کند.