راز مترسک
داستانهای اجتماعی
آقای "بوت"، پدر "پوپی" و "سم" با استفاده از پوشال یک مترسک برای مزرعه درست میکند و سپس لباسهای کهنهای به تن او میپوشاند. پوپی و سم اسم مترسک را "پوشالی" میگذارند. آنها مترسک مزرعهی همسایه را میبینند که کارش را به درستی انجام نمیدهد و به رغم وجود او، پرندهها دانههای مزرعه را میخورند، اما در عوض پوشالی کارش را به خوبی انجام میدهد و پرندهها را فراری میدهد. آنها متوجه میشوند که پوشالی گاهی اوقات تکان میخورد. بدیندلیل کنجکاو شده و برای پی بردن به راز پوشالی به مزرعه میروند و با موضوع غیرمنتظرهای روبهرو میشوند.