مگیل: رمان طنز
داستانهای فارسی - قرن 14 / جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - داستان
در جنگ، عدهای از رزمندگان مامور بردن وسایل و نیروهای تازهنفس به خط مقدم بودند و مهمات و ملزومات توسط تعدادی قاطر به خط مقدم برده میشد. در یکی از عملیات تمام رزمندگان و تمام قاطران کشته شدند و فقط رزمندهای زنده ماند که او نیز چشم و گوش خود را از دست داده بود. قاطر «حاج صفر» به نام «مگیل» نیز جان سالم به در برده بود. در هوای سرد زمستان، رزمنده مجروح فقط با لمس دمای بدن مگین وجود او را حس کرد. رزمنده خود را به دست تقدیر سپرد و اجبارا به قاطر اعتماد کرد تا قاطر هرجا که میخواهد او را ببرد. ماجراهای رزمنده و مگیل به صورت طنز در این داستان به نگارش درآمده است.