عمارت کلاه فرنگی
"ابی رستون" که گزارشگر یک روزنامه کوچک شهری است در یکی از نقاط شمالی ایالت نیویورک در جست و جوی یک داستان زیباست که در این میان، مردی مسن به نام "ریفل" وارد دفتر کارش می شود. ریفل داستان عاشقانه اش را با "کلیر" برای این زن خبرنگار نقل می کند. ریفل و کلیر با این که با افراد دیگری ازدواج کرده بودند به مدت نیم قرن هر سال یک بار در عمارت کلاه فرنگی شهر با یک دیگر دیدار می کنند تا احساسی که در جوانی آنها آغاز گردیده بود زنده کنند. ابی که بر اثر شنیدن سرگذشت این مرد مسن به هیجان می آید احساس می کند به سوی عمارت کلاه فرنگی کشیده می شود و.....