آینه و افعی
در زمان «اسکندر مقدونی»، در یکی از شهرهای یونان افعی وحشتناکی همه مردم را به ترس و وحشت دچار کرده بود. او طعمههایش را با پاشیدن زهر از پا درمیآورد. اسکندر برای نجات دادن مردم نزد «ارسطو» رفت و از او راهنمایی خواست. ارسطو گفت تنها راه چاره، نگه داشتن آیینهای در مقابل افعی است. سپس یکی از سربازان شجاع اسکندر آیینه را جلوی افعی گرفت. افعی که فکر کرد افعی دیگری مقابل اوست، بلافاصله زهر خود را به سمت آیینه پرتاب کرد. زهر به آیینه برخورد و بعد در چشم افعی افتاد و مرد. کتابچة حاضر مشتمل بر حکایتی از کتاب «زهر الربیع»، در قالب داستانی کوتاه برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» است.