خانم غوله به عروسی میرود
داستانهای تخیلی
«خانم غوله لباسی نداشت تا در عروسی دختر شاه پریان بپوشد، بنابراین از یک تکه ابر بزرگ لباسی زیبا برای خودش تهیه کرد. وقتی عاقد شروع به خواندن خطبهی عقد نمود، ناگهان نوری سفید همراه با صدایی بلند مهمانها را به وحشت انداخت. در پی آن باران شدیدی از لباس خانم غوله بارید. عروس و داماد در حال شناکردن توی آب بودند، که عاقد با زحمت فراوان بالاخره توانست جواب مثبت را از عروس خانم بگیرد». این مطالب خلاصهای از یک داستان تخیلی است که به همراه طرحهای رنگارنگ برای گروه سنی«ب» تألیف یافتهاست.