کسی برای قاطر مرده گریه نمیکند
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
«گروهبان زور زد و افسار قاطر را کشید. جم نخورد. فقط سرش را تکان داد، تا دهانه چرمی که فکش را آزار میداد رهایش کند. رد خون که از زیر ساق پایش روی برف راه باز کرده بود، از زیر تنهاش سرید روی سنگ، کنار تنة نیم سوختة بلوط پیر، گروهبان اسلحهاش را داد دست رحمان و دهانه را به ما. گفت: «بکشید»» متن فوق بخشی از داستان «کسی برای قاطر مرده گریه نمیکند» است. کتاب حاضر مشتمل بر داستانهای کوتاه فارسی است که از دیگر عنوانهای داستانهای کتاب میتوان به این موارد اشاره کرد: سر راه مرگ؛ باران به دهانش میبارد؛ سرباز و قهقهة خالی؛ زندگی سگی؛ مرد و پروانه؛ گروهبان؛ تبعیدی و محبوبه.