ساده دل
داستانهای فرانسه - قرن 18م.
"کاندید" جوان که از کودکی در قصر "بارون"، از اشرافزادههای آلمان، تحت تربیت قرار گرفته بود، به علت دل بستن به "گونگند"، دختر بارون، از قصر رانده میشود. وی مدتی پس از آن ماجرا درمییابد که قصر مورد حملهی دشمنان قرار گرفته و از قرار تمامی افراد خانوادهی بارون در این حمله کشته شدهاند. این خبرها را معلم پیشین کاندید، پانگالوس، به وی میدهد. این دو چندی را با هم سپری میکنند، اما در حادثهای پانگالوس گناهکار شناخته شده و اعدام میشود. پس از این ماجراست که کاندید جوان درمییابد گونگند زنده است. آن دو به همراه مستخدم پیردختر، زندگی خوشی را آغاز کردهاند اما این خوشی پایدار نمیماند و فرماندار شهر، گونگند را گروگان گرفته و جوان را راهی سفر میکند. او در مسیر خود به الدورادو میرسد و در آن سرزمین، ثروت بسیاری به دست آورده، به کشور خویش بازمیگردد. دختر جوان را یافته و در کمال تعجب، استاد خویش و همچنین برادر گونگند را زنده ولی در حال بردگی مییابد. وی آنها را خریده و آزاد میکند. چندی بعد چون بارون جوان با ازدواج کاندید و خواهرش مخالفت میکند او را به اربابش بازپس داده و ازدواج سرمیگیرد. پس از این ماجراها آنها چند قطعه زمین خریده، و تلاش خویش را در آباد کردن آنها و به دست آوردن خوشیهای زندگی به کار میگیرند.