زائر افسون شده
داستانهای روسی - قرن 19م. / لسکوف، سیمیوموویچ - نقد و تفسیر / قصهگویی
"زائر ـ رعیتی چابک و آواره، و جنگجویی سالک ـ بهادر سیاهپوشی است که داستان نیم قرن زندگی خود را به گونهای عارفانه بازگو میکند. رام کردن اسبان وحشی، پیروزی بر قهرمان اتپها، چیرگی بر وسوسهی افسون زن، قربانی قرار دادن خود برای نجات نزدیکان، حماسه آفرینی در جنگ و عذاب اسارت، تعمید کودکان، ستیز با ابلیس و پیشگویی سرنوشت کشور. مادرش نذر میکند تا او را به خدمت خدا بسپارد و سپس سعی دارد سوگند او را نقض کند و راه دنیا را برمیگزیند. با این حال شیفتگیهای معنوی در ضمن این که او را از هلاکت میرهاند، از پس مرگی محتوم به صومعه میرساند، گرچه در آخر عیان میشود که علت اصلی آن گرسنگی و بیخانمانی است. ماکسیم گورکی در چند جا "لسکوف" را استاد زبان روسی خود دانسته و در جایی هم گفته است که "اسکوف"، خود آن زائر افسون شده و شوریدهی زندگی و سخن است".