گنجشک و کبوتر مهربان
پرندگان - داستان / دوستی - داستان
گنجشک کوچولو، روی شاخة درختی نشسته بود و احساس تنهایی میکرد. او شروع به پرواز کرد تا شاید بتواند برای خود دوستی پیدا کند، آقا لکلک او را برای یافتن دوست خوب راهنمایی کرد. گنجشک کوچولو پرواز کرد و در راه کبوتر مهربانی را دید. کبوتر نیز به گنجشک گفت که از تنهایی حوصلهاش سر رفته و دنبال یک دوست خوب میگردد. گنجشک از رفتارهای بعدی کبوتر مهربان فهمید که میتواند او را به عنوان یک دوست خوب انتخاب کند، چون کبوتر مهربان شرایط یک دوست خوب را داشت. این کتاب با موضوع دوستی، همراه با تصاویر، برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.