سبد سفارش شما خالی است!

«برسام» شاهزادة ایرانی، تصمیم می‌گیرد با دختری به نام «ناهید» ازدواج کند؛ اما با مخالفت پادشاه روبه‌رو می‌شود. برسام و ناهید و «شمسون» که جن، خدمتگزار آنهاست با کشتی از ایران فرار می‌کنند. کشتی دچار طوفان می‌شود و بادبان‌های آن از بین می‌رود. بشکه‌های آب ناپدید می‌شوند. شمسون متوجه می‌شود که این وقایع مربوط به جادویی به نام جادوی زرد است. جادوی زرد نفرین جنگل‌های پارس بود. در گذشته برسام برای رهایی سرزمین پارس از وجود شیاطین مجبور شده بود نیمی از جنگل را به آتش بکشد و همین کار او، باعث به وجود آمدن عشق ناهید به برسام شده بود. ناهید پس از به آتش کشیده شدن جنگل توسط سام، دارای نیروی جادویی زرد شده بود. جادویی که انگار کشتی را به سوی سرنوشت نامعلومی می‌کشاند. این داستان به صورت نمایش‌نامه به تصویر کشیده شده است.