روزگار فراموش شده
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی فارسی است که با زبانی ساده و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «به خودم که میآیم میبینم در حال رفتن است. نمیدانم خداحافظی کرد و من جوابش را ندادم یا اصلاً او هم خداحافظی نکرده و حالا دارد میرود. از وقتی داداش «رضا» به آن حالوروز افتاد، انگار که ما هم مثل او شدیم. گیجوگنگ و عصبی. حالا من باید بروم این خبر را به او بدهم».