عاشقی به وقت کتیبهها (مجموعه داستان)
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
«سونیا» و «دانیال»، فرزندشان «ماریا» را با قطع امید پزشکان از معالجة او، به خانه آورده بودند. بعد از 12 سال انتظار برای داشتن فرزند، حالا هفت سال بود که ماریا را داشتند، آن هم بعد از نذری که برای حضرت ابوالفضل (ع) کرده بودند. آنها مسیحی هستند، حالا به خاطر بیماری لاعلاج دخترشان، میدانند چه باید بکنند. دانیال ناامید است، اما آن شب سونیا بعد از خوابیدن او و فرزندش مقابل پیکر مصلوب مسیح مینشیند و شفای دخترش را از خدا و حضرتش میخواهد. صبح صدای خنده و بازی دختر و همسرش را از حیاط میشنود و روی دفتر ماریا خط او را میبیند که نوشته است: آن مرد آمد. آن مرد با اسب آمد. آن مرد بیدست آمد... کتاب حاضر مشتمل بر داستانهای کوتاهی تحت عنوان عاشقی به وقت کتیبهها، یک نسخه برای شیدایی، بلاهت شرقی، این روزها چه رنگیاند؟ و... است. داستان ذکر شده «رنگینکمان میان مشقهای بارانخورده» نام دارد.