مرد لب کج
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
«مردی با لب کج» یکی دیگر از داستانهای خواندنی «هلمز» و «واتسون» است که در آن پرونده گمشدن شوهر «کتی ویتنی» را حل میکنند. داستان اینگونه آغاز میشود: «شــبی در ماه ژوئن سال 1889 صدای زنگ خانه دکتر واتسون به صدا درآمد. دیروقت بــود و معمولا در اینجور مواقع دکتر واتســون بیمــاران را ویزیت نمیکرد. او یک روز طولانی را پشت سر گذاشته بود. از روی صندلی بلند شــد و در را باز کرد. بانویی وارد شــد که لباس تیرهای پوشــیده بود. گفت: میبخشید مزاحم شدم. میدانم وقت مناسبی را انتخاب نکردهام. بعد به طرف دکتر واتســون رفت و شروع به گریه کرد. دکتر واتسون و همسرش آن زن را شناختند. او، کتی ویتنی، از همکلاسیها و دوستان قدیمی خانم واتسون بود. هم دکتر واتسون و هم همسرش میدانستند که شوهر کتی، «ایسا ویتنی»، مواد مخدر مصرف میکند و معتاد است. کتی گفت: من به راهنمایی و کمک احتیاج دارم. برای همین مستقیما پیش شــما آمدم. نمیدانم چه کنم. و...».