کمک خارجی و توسعه نیافتگی
نویسنده در کتاب خاطر نشان میکند: "بعد از استقلال مستعمرات، تئوری پردازان کشورهای صنعتی به دنبال راههایی برای استمرار حضور و ادامه نفوذ در مستعمرات سابق بودند. از طریق این حضور بینهایت "نظم اقتصاد جهانی" شکل گرفته در دوران استعمار، یعنی تقسیم جهان به دو گروه تامین کننده مواد خام و مصرف کننده کالای ساخته شده از یک سو و از سویی دیگر تولید کننده کالای ساخته شده و مصرف کننده مواد خام محفوظ بماند. تنها از این طریق ادامه استثمار مستعمرات سابق ممکن بود. تئوریهای ارائه شده در دهههای 1960 و 1970 بر محور همین هدف عرضه شدهاند. در این بین نظریه "دور شیطانی" یا "دور باطل فقر" بهترین توجیه مفید بودن حضور کشورهای صنعتی در کشورهای تازه استقلال یافته بود. استقلال آن بودکه در کشورهای به اصطلاح جهان سوم "انباشت سرمایه" کافی به علت کمبود پس انداز وجود ندارد. این امر سرمایهگذاری تولیدی را مختل مینماید که در نتیجه رشد و توسعه به وجود نمیآید. عدم رشد و توسعه طبیعتا به گسترش فقر منتهی میشود که این امر به نوبه خود توان پس انداز و انباشت سرمایه را باز هم محدودتر مینماید بدین سان ترتیب استدلال میشد کشورهای جهان سوم در این حلقه شیطانی فقر گرفتار آمدهاند که تنها راه گریز از آن تامین نیازها از طریق جلب سرمایههای خارجی است که کمبود پسانداز داخلی را جبران نموده و در نتیجه سرمایهگذاری وتولید گسترش یافته، با شکسته شدن این دور باطل، رشد و توسعه ممکن شد و فقر از بین برود. با توجه به این دورنمای اغوا کننده بود که موضوع "کمکهای خارجی" از دهه 1960 اهمیت زیادی یافت و در وضعیت جاری ابزاری برای ادامه استثمار کشورهای جهان سوم شد. به طوری که در طی نیم قرن گذشته نه تنها فقر و عقبماندگی در کشورهای جنوب از بین نرفته بلکه در بسیاری نقاط و از بسیاری جهات نیز گسترش پیدا کرده است". مباحث یاد شده کتاب در قالب این موضوعات بررسی شده است:کمکهای خارجی عامل استمرار عقب ماندگی، وام خارجی به عنوان اساس کمکهای خارجی و سرمایهگذاری خارجی چهره دیگر کمک خارجی.