منتظر میمونم
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
ساعت یک صبح «کارل»، دربان شب، نور آخرین سه چراغ رومیزی لابی اصلی هتل «ویندرمیر» را کم کرد، موکت آبی یکی دو پرده تیرهتر شد و دیوارها عقب رفتند و دور شدند. صندلیها پر شد از آدمهای سایهواری که روی آنها لم داده بودند. «تونی ریسک» که روی یکی از صندلیها نشسته بود روبه دوشیزه «کرسی» کرده و میپرسد که آیا او از «گودمن» خوشش میآید؟ کرسی، نگاهی به تونی میاندازد، اما پاسخ نمیدهد. او اینبار سؤالش را درباره «موتزارت» تکرار میکند و کرسی احساس میکند که تونی قصد دارد سربهسر او بگذارد، اما... .