نوا
داستانهای فارسی - قرن 14
«نوا» دختری جوان و زیبا، چهارمین فرزند خانواده است. او در میان سه برادرش عزیر و مورد علاقة پدر و مادر است. در رفاه کامل بزرگ شده و سختی دوران را هرگز ندیده است. او در مقابل پیشنهادات ازدواج مخالفت کرده، اما سرانجام دل به عشق «بهراد» میسپارد. بهراد عاشق نواست، اما او به خاطر دوستی با «فرهود» عشق خود را به نوا بیان نکرده و سرانجام بعد از مرگ فرهود هردوی آنها به عشق سوزان خود اعتراف میکنند. اما در پی حوادثی ناخواسته و غیرقابل پیشبینی وضعیت زندگی نوا به پایینترین نقطه میرسد و او و بهراد از هم جدا میشوند و هر دو تاوان بسیار سنگینی برای عشق میپردازند که به قیمت جوانی و عمر هردوی آنها تمام میشود.