ایستگاه
داستانهای فارسی - قرن 14
با سرعت زیاد در حرکتی عمودی خودم را پیدا میکنم. ابر روی ابر بر بوم آسمان، یک نقاشی تمام عیار با آبرنگ، چشم و دلم را حسابی جلا می دهد. در این دلانگیزی غیرمترقبه، اصلاً نمیدانم از کجا رها شدهام. انگار ناگهان آسمان سوراخ شده و ناخواسته، بی مقدمه، بی منشأ، با شتاب بسیار سوی نقاشی پهناور پیش میروم.