سودای حقیقت (هستیشناسی مولانا در مثنوی معنوی)
نویسنده مباحث کتاب را بر اساس مجموعهای از گفتارها در باب مولوی و اندیشه او فراهم آورده و البته محتوای آن را بیشتر با رویکردی فلسفی تبیین نموده است. کتاب که با استناد گوناگون به مثنوی شریف تدوین گردیده با شرحی از زندگی، احوال و آثار مولوی آغاز میگردد؛ سپس این موضوعات در آن به بحث کشیده میشود: تصوف و بازتاب آن، خدا در مثنوی، ماجرای پایان ناپذیر تشبیه و تنزیه، جهان فراسو، افسانه آفرینش، در جست و جوی انسان، پیشینه تئوری انسان کامل، ضرورت پیر طلبی، اوصاف پیر، عقل و مراتب آن، فراسوی عقل، زنستایی و زنستیزی، فراسوی تنزیل، جبر و اختیار، نگاهی اجمالی به محققان در حوزه مثنوی مولوی، و قصه در منظر مولانا. پایان کتاب نیز برگزیدهای از چهل حکایت مثنوی است. برای نمونه، نویسنده در بخشی از کتاب خاطرنشان میکند: "... مولانا از عقل بوالفضول، عقل فلسفی، عقل چون و چراگر بیزار است. در این جا مولانا به کانت و حتی فیلسوفان پسامدرن نزدیک میشود چرا که کانت کمیت عقل را در نیل به گزارههای متافیزیکی لنگ میدانست. مولانا نیز این نوع عقل را سرتیز و پای سست مینامد. از منظر او فیلسوفان نه تنها وسایط را افزون میکنند بلکه مقصود و معبود را در هالهای از ابهام میپوشانند.... در جهان شناسی مولانا، عشق جایگاه والایی دارد. محرک پدیدهها عشق است. عامل تجاذب آنها نیز عشق است. تضاد امری طفیلی و تبعی است. بیشتر مربوط میشود به عالم مادون قرمز آدمی هر چه از مرتبت حیوانی فراتر رود، از تخالف و تضاد و تفانی، دور و به تجاذب و تعامل و تعشق نزدیکتر میشود. تضاد اندیشه اندیشه محوری مثنوی نیست. چیزی است فرعی لذا چندان بر آن تکیه نباید کرد. به جایش باید از تعاون سخن گفت و همدردی....".