بچههای راهآهن
داستان، سرگذشت بچههایی است که در کنار پدر و مادرشان با آسودگی و رفاه زندگی م کنند .تا این که پدر خانواده که از کارکنان عالی رتبه دولت است، در پی ماجرایی دستگیر و روانه زندان میشود .پس از آن، مادر، بچهها را متقاعد میکند که پدرشان برای مدتی به سفر رفته، از این رو، آنها ناگزیرند به تنهایی روزگار بگذرانند .آنان پس از چندی، خانه بزرگشان را ترک گفته، به روستایی دور از شهر لندن، در نزدیک یک ایستگاه کوچک راه آهن نقل مکان میکنند .بچهها به تدریج با محیط جدید انس میگیرند و سرگرمیهایی برای خود فراهم میسازند که یکی از آنها مشاهده قطار و دست تکان دادن برای مسافران است .سرانجام در پی ماجراهایی مرد ثروتمند و سخاوتمندی با بچهها آشنا میشود و این آشنایی سبب دگرگونی در زندگی آنان میشود که شرح آن در ادامه داستان آمده است .این داستان که با طرحهای سیاه و سفید همراه است برای نوجوانان به فارسی ترجمه شده است .