هزار و یک شب = الف لیله و لیله
داستانهای عربی / داستانهای فارسی - قرن 14
ملکی از ملوک آل ساسان، سلطان جزایر هند و چین بود و دو پسر دلیر و دانشمند به نامهای «شهرباز» و «شاهزمان» داشت. آن دو برادر بیست سال در مقر سلطنت خود به شادی گذراندند، تا این که رفتار زشت و خائنانة همسران آنها باعث شد که شاهزمان گوشة عزلت بگیرد و شهرباز، خاتون و کنیزکان و غلامان را کشته و طمعة سگها کند. او هر روز دختری را به عقد خود درمیآورد و فردای آن روز، او را به دست جلاد میسپرد. سه سال بدین منوال گذشت تا این که «شهرزاد» دختر عاقل و دانای وزیر به عقد شهرباز درآمد. او هرشب برای شهرباز قصهای میگفت و آن را نیمهتمام میگذاشت. شهرباز از اشتیاق شنیدن ادامة قصه، از کشتن او صرفهنظر میکرد و بدینترتیب شهرزاد جان عدة بسیاری از دختران شهر را از گزند شهرباز حفظ میکرد. کتاب حاضر جلد اول از قصههای هزار و یک شب «عبدالطیف طسوجی» تبریزی است.