تاج و خنجر
داستانهای فارسی - قرن 14
«پشنگ»، شاه توران و پسران جوان او «افراسیاب»؛ «گرسیو»، «اغرمیرث» هستند که به همراه برادر پشنگ «ویسه» از سوی شاه «سمنگان» به مناسبت تولد فرزندش «ژند» دعوت شدند. دوستی شاه توران و سمنگان زبانزد بود. در کاخ توران، اغریرث به حبّ و علاقة پشنگ به افراسیاب رشک میبرد و سرانجام، وقتی افراسیاب به ولیعهدی برگزیده میشود، کینة اغریرث به او بیشتر میشود. به زودی افراسیاب با «آرمیت» دختری زیبا و جاهطلب ازدواج میکند که دل در گرو عشق اغریرث دارد، و افراسیاب را وسیلة رسیدن به جاهطلبیاش قلمداد میکند، در حالی که حوادث مختلفی در کاخ و جای جای سرزمینهای دیگر رخ میدهد، خبر فوت منوچهر، شاه ایران به گوش رسیده و افراسیاب خود را برای انتقام از ایرانیان و جنگ با تنها هماورد خود «رستم پهلوان» آماده میکند و آرمیت نیز در پی طرحریزی نقشههای جاهطلبانهاش است.