غذا حاضر است
داستانهای علمی / داستانهای تخیلی
خالهخرسه آشپزی بسیار تمیز و با سلیقه بود. او یک غذاخوری در وسط جنگل داشت که هر روز حیوانات به آنجا میآمدند و غذا میخوردند. یک روز کار خاله خرسه بسیار طول کشید، بنابراین شب دیر خوابید و صبح نیز دیر از خواب برخاست؛ در حالی که خورشید تقریبا به وسط آسمان رسیده بود او هنوز هیچ غذایی درست نکرده بود. پس با عجله غذای حیوانات را درست کرد اما همه را به اشتباه تحویل داد. خانم میمون که شاهد این اشتباه خاله خرسه بود به او گفت «من میتوانم از این پس دستیار تو شوم». خاله نیز پذیرفت و آن دو همکار و دوست مهربانی برای یکدیگر شدند. هدف از تالیف این مجلد از مجموعۀ قصههای علمی همگام با علوم تجربی سوم دبستان آشنا کردن دانشآموزان با غذا و خوراک حیوانات گوشتخوار و گیاهخوار است.