عشق چوبی
داستانهای فارسی - قرن 14
«مریم» و «اکبر» منتظر به دنیا آمدن اولین فرزند خود هستند. اما شبی اتفاقی رخ میدهد و مریم جنین خود را سقط میکند. بعد از این حادثه مریم برای مدتها افسرده و غمگین میشود. اکبر تلاش میکند تا «مریم» را به حالت اولش بازگرداند و بعد از مشاوره با روانشناس، مریم بهبود نسبی پیدا میکند. اما این بار «کوکب» خانم، مادر مریم، بیمار میشود و کلیههای خود را از دست میدهد. اکبر برای بهبود کوکبخانم بسیار تلاش میکند؛ او که نجار قابلی است صندلی چوبی برای کوکبخانم میسازد و به این ترتیب او را خوشحال میکند، اما بیماری کوکبخانم دستبردار نیست و مریم نیز سخت نگران مادرش است. اکبر مدام مریم را دلداری میدهد و از او میخواهد که صبور باشد.