قتلی که هرگز اتفاق نیفتاده بود!؟
در این داستان، استادی با یکی از شاگردانش که خانمی است بر سر ملکی اختلاف پیدا میکند. خانم مدعی است که استاد ملکی را به او فروخته و پول آن را گرفته است؛ اما استاد یقین دارد که هیچ، معاملهای با شاگردانش انجام نداده است. استاد در عالم خیال تصور میکندکه شاگرد را کشته است؛ از این رو خود را به پلیس معرفی میکند؛ اما پس از تحقیقات و معاینات پزشکی پی میبرند که استاد دچار اختلال روانی شده است. پس از آن، استاد از بیمارستان میگریزد به خانه شاگردش میرود و او را میکشد؛ آنگاه از کشور میگریزد!