سبد سفارش شما خالی است!

((بر فراز گندم))، ((مثل دستهای مادرم))، ((گذر از شب))، ((پلنگان هم می‌میرند)) و ((خاک)) پنج داستان کوتاه ((خسرو باباخانی)) است که در بیست و هفتمین جلد از مجموعه ((گزیده ادبیات معاصر)) به طبع رسیده است .آخرین داستان ـ ((خاک)) ـ حکایت غضب الهی است که به صورت باد و خاک در یک روستا ظاهر می‌شود .مردم روستا جملگی ـ به جز مادربرزگ راوی ـ از باد خسته و بیزار می‌شوند .شدت باد به حدی است که چشمه‌ها به تدریج در اثر ریختن خاک، کم آب شده پس از مدتی کاملا خشک می‌شوند .عاقبت همه اهالی به پیروی از مادربزرگ و به اصرار او دست به دعا بر می‌دارند، از خدا کمک می‌خواهند و شب‌ها قرآن بر سر می‌گیرند...سرانجام باد می‌ایستد، اما این درست هنگامی است که مادربزرگ به هنگام دعا، سر سجاده، جان به جان آفرین تسلیم کرده است .