اتاقی به من بدهید تا برایتان خواب ببینم!
این فیلمنامه، داستان زنی است که به جمع خانوادهای شش نفره، اضافه شده و به دلیل خوابهایی که میبیند، به عنوان عضو هفتم خانواده، پذیرفته میشود. روزی این زن به دختر خانواده میگوید که نباید به مدرسه برود زیرا او شب گذشته در خواب دیده که اتوبوس مدرسه دخترک، در آن روز آتش گرفته است، اما دخترک به مدرسه میرود و همان گونه که زن گفته بود، این اتفاق رخ میدهد. این ماجرا باعث میشود، افراد خانواده از وی بخواهند تا نزد آنها بماند و برایشان خواب ببیند. پس از گذشت مدتی او با پدر خانواده ازدواج میکند. پس از چندی، پدر خانواده میمیرد و این زن صاحب خانه میشود. او در پایان داستان میگوید: "همیشه دلم میخواست در چنین خانهای زندگی کنم، به همین دلیل، آن را با خوابهایم به دست آوردم".