فصل سکوت
داستانهای فارسی - قرن 14
«مهتاب» دختر جوانی که برای شرکت در کنکور آماده میشود برای تقویت درس فیزیک به آموزشگاه میرود و در آنجا دلباخته استادش «محمدرضا امجد» میشود. اما مادر محمدرضا، «نازنین» دختر خواهرش را برای محمدرضا در نظر گرفته است. محمدرضا مخالفت خود را برای ازدواج با نازنین اعلام میکند اما مادرش با توهین به مهتاب سعی میکند تا او را از ازدواج با محمدرضا منصرف کند. تا اینکه مهتاب و نازنین در آموزشگاه با یکدیگر مواجه میشوند و... .