گرگنمای باتلاق تب
داستانهای آمریکایی - قرن 20م. / داستانهای وحشتآفرین آمریکایی - قرن 20م.
در طول تعطیلات کریسمس به «فلوریدا» نقل مکان کردیم. خانة سفید ما به همراه چند خانة سفید دیگر اطراف باتلاق قرار داشت. پدر و مادرم دانشمند هستند و به خاطر گوزنهای منطقه به اینجا آمدند، در حالی که من و خواهرم «امیلی» مخالف این نقل مکان بودیم. یک هفته پس از اقامت در آنجا، برای اولین بار صدای زوزههای وحشتناکی را از طرف باتلاق شنیدم، صدای زوزهها هر شب باعث میشد وحشتزده از خواب بپرم. خیلی دلم میخواست اطراف باتلاق را کاوش کنم، تا این که یک روز به همراه امیلی به آنجا رفتیم. اتفاقاتی که برای آن دو به وقوع میپیوندد ادامة داستان را تشکیل میدهد. داستان حاضر شمارة هشتم از مجموعة «مورمور» تحت عنوان «گرگنمای باتلاق تب» است. این داستانها از جمله داستانهای ترسناک و وحشتآفرین امریکایی میباشد که برای نوجوانان تهیه شده است.