هزاران نهال بیسایه
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان درباره زنی به نام «ندا» است که به دلیل شرایط بههم ریخته زندگیاش و نیز جدایی تحمیل شده از عشق و همسرش دور از خانه و خانواده، پرستاری پیرزنی را برعهده گرفته است که بیمار است و در باغی بزرگ زندگی میکند. صاحب آن باغ مردی به نام «جلیل» است و «نفس» همسر اوست. آنها دختری به نام «طهورا» دارند که در شهرستان مشغول تحصیل است. حضور ندا در این خانواده زندگی او را دستخوش تغییراتی میکند که آیندهای جدید را برایش میسازد.