افسانهی دندان ناخدا کرو
داستانهای کودکان (انگلیسی) - قرن 20م.
در افسانهها آمده که "ناخدا کرو" مردی شرور بوده و پس از مرگش، هنوز هم، روحش، به دنبال پسربچههای نه ساله است تا آنها را از بین ببرد. در روستای "دان کید" ایرلند این داستان بسیار مشهور است و یک شب در سال تمام بچههای 9 تا 11 ساله به جشنی فراخوانده میشوند که به نوعی با این ماجرا در ارتباط است. "ویل" به همراه برادر بزرگترش، "مارتی"، قرار است در این جشن شرکت کند. ویل 9 ساله در مسابقۀ 9 سالهها برنده شده و یک دست لباس دزدان دریایی جایزه میگیرد. پس از پایان جشن، مارتی به بهانهای او را رها میکند، تا او مجبور شود به تنهایی از ساحل گذشته و به خانه بازگردد. ویل که از یادآوری افسانه به وحشت افتاده سعی در ادامۀ راه دارد، ولی ناگهان صدایی وحشتناک او را در جای خود میخکوب میکند. پس از رهایی از ترس، ویل برادرش را میشناسد که قصد ترساندن او را داشته ولی بین صخرهها گیر افتاده است. مارتی که روکش دندانش شکسته، از ویل معذرت خواسته و تقاضای کمک میکند. ویل او را نجات میدهد، اما مارتی که به خاطر اشتباهش و شکستن روکش دندانش به سختی ناراحت است و میداند به دردسر خواهد افتاد در این فکر است که چگونه بدون برپا شدن هیاهو از سوی والدین این مشکل را حل کند. این کتابچه شماره 29 از مجموعۀ "رمان کودک" است.