باغ همیشه بهار
در داستان حاضر، دختری با نام "لاله" در یکی از روستاهای حاشیهی کویر زندگی میکند. او آرزو دارد تا در جایی زندگی کند که بهار طولانی و سرسبزی داشته باشد. به همین منظور تصمیم میگیرد تا با جمعآوری گیاهان رنگین و زیبا و با استفاده از شکل و رنگ آنها، پارچهای ببافد که فصل بهار را همیشه در ذهن او و مردم روستایش، زنده نگه دارد. سرانجام نیز موفق به بافتن این پارچه میشود.