پشیمانی گلی
داستانهای آموزنده
کتاب مصور حاضر، داستانی آموزنده و تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «یکی بود. یکی نبود، در خانهای کوچک و باصفا دختر کوچولوی مهربانی به نام «یلدا» در کنار مادربزرگش زندگی میکرد. یک روز که مادربزرگ توی حیاط داشت به گلهای باغچه آب میداد. «یلدا» با چهرهای غمگین و با چشمانی گریان وارد حیاط شد، آهسته سلام کرد و رفت توی اتاق و گوشهای نشست و به فکر فرو رفت. مادربزرگ با یک سینی پر از کلوچه به اتاق آمد و «یلدا» را در آغوش گرفت و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است. «یلدا» از دست دوستش «گلی» ناراحت بود».