دم گربه به چه درد میخوره؟
داستانهای کوتاه / داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، مشتمل بر چند داستان تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شدهاند. در داستان «شرکت ادارههای تمیز ممیز» میخوانیم: «آقای گربه به اداره تمیز ممیز رفت. آقای رئیس پیرمرد لاغرمردنی بود. سرش را روی میزش بلند کرد و زل زد به دم سفید زیتونی زیبایی که پشت آقای گربه تکان میخورد. دستهایش را روی میز کوبید و گفت که دم شما بهترین وسیله برای شغل نظافتچی است، شما از همینالان استخدامید».