شنیدم گوسفندی را بزرگی ... (فیلمنامه)
فیلمنامههای فارسی
این فیلمنامه مصداقی از شعر سعدی شیرازی است؛ که بزرگمردی (شاه) در یک شب پر وحشت و ترسآلود، گوسفند اسیر شده در چنگال گرگ را از خطر دور میکند و به ظاهر برای او آرامش و امنیت را به ارمغان میآورد در حالی که هدف اصلی او تصاحب گوسفند برای خویش است. کمک کردن در عرصههای انساندوستانه به نیت سوءاستفاده و نفعگراییهای شخصی نکته مطرح در این فیلمنامه است. «سلطان»، «دلقک»، «جبهدار»، «اسلحهدار»، «حکیمباشی»، «خواجهباشی»، «سوگلی»، «اسماعیل»، «مادر»، «وزیر اعظم» و «یوسف» شخصیتهای این فیلمنامه هستند.