رویای رویاهایم
داستانهای فارسی - قرن 14
«رؤیا»، دانشجوی رشته پزشکی است. برادرش «رضا» قصد دارد با دخترعمویش «فریبا» ازدواج کند اما یک مشکل بر سر راه آنها وجود دارد و آن هم «مسعود» برادر فریباست؛ چراکه او دلباخته رؤیا شده و رؤیا هیچ علاقهای به او ندارد، از طرفی رضا میداند که عمویش اگر متوجه علاقه مسعود به رؤیا شود در صورت منفی بودن پاسخ رؤیا، ازدواج او با فریبا به هم میزند. رؤیا برای گذراندن دوره طبابتش به یکی از روستاهای کردستان میرود و در آنجا با معلم روستا «سیاوش» آشنا میشود. آنها عاشق یکدیگر هستند اما شرایط رؤیا را مجبور میکند تا با مسعود ازدواج کند و... .