پشت کوچه جهنم
«بهنام» و «سارا» با وجود مخالفتهای پدر سارا برای ازدواجشان، با اصرار زیاد زندگی خود را آغاز کردند. آنها از لحاظ مالی در شرایط مساعدی نبودند، تا این که یک سال بعد از ازدواج، سارا خبر بارداری خود را با خوشحالی فراون برای همسرش میآورد. بهنام هم به خاطر اوضاع نامساعد مالی، از او میخواهد تا هرچه زودتر کودک را از بین ببرند. این پیشنهاد مخالفت شدید سارا را به همراه دارد تا جایی که او به حالت قهر به خانة پدرش بازمیگردد، بهنام هم برای بازگرداندن سارا به ناچار با پدر او صحبت میکند و اتفاقاتی در این میان رخ میدهد که در ادامة داستان بازگو شده است. داستان از زبان سومشخص روایت میشود.