زیباترین افسانهها: افسانهی گلها
«هفت سپیدار و یک گل سرخ» نام یکی از افسانه های ایرانی گردآوری شده در این مجلد رقعی است که توسط«مریم خزاعی»، متولد 1343 در مشهد نقل شده است. در این افسانه، پادشاهی پس از هفت پسر صاحب دختر می شود. پادشاه که فقط فرزند پسر دوست دارد به پسر بزرگش دستور می دهد که دخترش را بکشد. پسر از دستور پدر سرپیچی کرده و با همکاری برادرانش دختر را مخفی می کنند. دختر بزرگ و زیبا شده و به قصر رفت و آمد می کند. پادشاه از ماجرا خبردار می شود و دستور می دهد هفت پسر و تنها دخترش را در بیابان بی آب و علف رها کنند. خداوند هفت برادر را به هفت سپیدار و خواهر را به درخت گل سرخی تبدیل نموده و جوی آبی از پای آنها راه می افتد. طوفان یکی از گل های گل سرخ را به آب می اندازد. پادشاه که از گل خیلی خوشش می آید ردِ آب را می گیرد تا به هفت سپیدار و گل سرخ می رسد. نوکرهای شاه می خواهند درخت گل سرخ را از ریشه دربیاورند اما نمی توانند. هفت سپیدار و گل سرخ لب به سخن می گشایند و ماجرا را تعریف می کنند. پادشاه از عمل خویش پشیمان می شود و هفت شبانه روز به درگاه خداوند توبه می کند تا خداوند توبه ی او را پذیرفته و فرزندانش را به او باز می گرداند. دیگر افسانه های این کتاب نیز در ارتباط با گل ها و توسط ساکنین قدیمی شهرها و روستاهای استان های خراسان نقل شده اند.