پریزاد
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان درباره زندگی مردی به نام «غیاثالدین» است که به همراه همسرش «صنم بیگم» و فرزندش «علیشیر» زندگی میکند. صنم بیگم، دایه ولیعهد بوده است. مدتی است که به حکم سلطان «ابوسعید»، غیاثالدین و خانوادهاش به «چشمه گیلاس» تبعید شدهاند. غیاثالدین، معتقد است که آنها به خاطر خطای ناکرده این عقوبت را باید تحمل کنند و اصلا دلش راضی به رفتن نیست، برخلاف او همسرش صنم بیگم آرزو داشته است که در جوار امام رضا (ع) زندگی کند و با اشتیاق دلش میخواهد که هرات را برای همیشه ترک کند، اما... .